SMS احساسی
تاريخ : جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, | 16:27 | نویسنده : ஜஜ فـاطـیஜஜ

زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهدو منطق نمی پذیرد ، مردن ...




هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش

گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که زندگیت را روشن می کند....





بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...

من تو را در قلبم دارم

نه در دنیا ...




زندگی ای باقیست که با عشق باقیست
مشغول دل باش نه دل مشغول...
بیشتر غصه های ما از قصه های بیخیالی ماست ،
پس بدان اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین است ...




آدمک اخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

دستخطی که تو را عاشق کرد...

شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی

کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

بخدا مثل تو تنهاست بخند ....





آنکـــــس کــــــه می گفت دوستـــم دارد

عـــاشقی نبــود کـــه به شــوق من آمده باشد

رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت

صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم

می گـــویــد :....................... دوستت دارم ................................





به سراغ مـــن اگر می آیی٬

تنــد و آهســته چه فرقی دارد؟؟؟

تــــــو به هر جور دلت خواست بـــــیا !

... ...

مثل سهراب دگر...

...جنس تنهایی من چینــی نیست٬

که ترک بردارد

مثل آهــــن شده چینی نازک تنهایی مــــن

تـــــو فقط . .

زود بیا!!!!






رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم

خدایا می شود استعفا دهم ؟!

کم آورده ام .................!





حالا که می روی ،

آهسته برو...

هر قدمت دورتر..

نفسم تنگ تر..

بگذار چشمم ...

آهسته آهسته

ندیدنت را بیاموزد ...!





این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟






دلم گرفته …………
دلم گریه می خواد ……….

آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه …. این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته …….

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است…!

نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که

اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب شیرینم سرگردانم ؟!

دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست…..

آره !

این روزا دلم بدجوری گرفته … چشمام منتظر یک بهونه است

که هی بخواد بباره….


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: